مهمترین عضو گزاره ، گروه فعلی است که دست کم از یک فعل و شناسه درست می شود زمان افعال فعل از نظر زمان به سه زمان « ماضی ، مضارع و مستقبل » تقسیم می شود که هرکدام نیز انواعی دارند
پنج ویژگی فعل : شخص ، زمان ،گذر، وجه و معلوم و مجهول .
شخص فعل : اول شخص (گوینده) ، دوم شخص (شنونده) ، سوم شخص (دیگری ) و ….
زمان های اصلی فعل : ماضی (گذشته) ،مضارع (حال) ، مستقبل ( آینده ) .
۱) ماضی ساده (مطلق) :
ساختار = بن ماضی + شناسه
مثال : رفتم / رفتی/ رفت / رفتیم / رفتید / رفتند.
نکته : گاهی در قدیم برای زینت بخشیدن به فعل ماضی ساده پیشوند « ب» می افزودند
بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرینم
۲) ماضی استمراری:
ساختار = پیشوند « می» + ماضی ساده
مثال : میرفتم / میرفتی / می رفت /میرفتیم / میرفتید / میرفتند
نکته : گاهی در قدیم به جای « می» از پشوند « همی» استفاده می کردند
مثال : همی کشت و همی گفت ای دریغا که باید کشتن و هشتن در این دشت
نکته : گاهی در دیم به جای « می» در اول فعل ، از پسوند « ی » در اخر فعل استفاده می شد
مثال : کبوتران به طاعت و مطاوعت او روزگار گذاشتندی
۳) ماضی نقلی :
ساختار = صفت مفعولی + ام ، ای ، ( است) ، ایم ، اید ، اند
( صفت مفعولی = بن ماضی + ه مانند : رفت + ه = رفته )
مثال : رفته ام / رفته ای / رفته است / رفته ایم / رفته اید / رفته اند
نکته : شکل کامل فعل ماضی نقلی ( فته استم / رفته استی و…. ) در قدیم گاهی مورد استفاده قرار میگرفت.
مثل = آن شنیدستی ( شنیده ای ) که از عشق نباید ترسید
۴) ماضی بعید :
ساختار = صفت مفعولی + بودم / بودی / بود / …….
مثل : رفته بودم / رفته بودی / رفته بود /………
۵) ماضی التزامی :
ساختار = صفت مفعولی + باشم / باشی / باشد / …..
مثال : رفته باشم / رفته باشی / رفته باشد / …….
۶) ماضی مستتر ( ملموس )
ساختار = فعل های کمکی « داشتم / داشتی / داشت /….» + ماضی استمراری
مثال : داشتم میرفتم / داشتی میرفتی / داشت می رفت / …….
نکته : گاهی بین دو جزء کمکی و اصلی ماضی مستمر فاصله ایجاد می شود که نباید ما را به اشتباه بیندازد
مثال : داشتم کم کم به او دل می بستم ( داشتم می بستم = ماضی مستمر)
فعل مضارع و انواع آن :
فعل مضارع به سه قسمت عمده تقسیم میشود
۱- مضارع اخباری : می + بن مضارع+ شناسه = می نویسد
۲- مضارع التزامی : ب + بن مضارع + شناسه = بنویسد
۳- مضارع مستمر : دار+ شناسه+ مضارع اخباری = دارد می نویسد
۴ – آینده : خواه +شناسه+ بن ماضی = خواهد نوشت
۱) فعل مضارع اخباری :
ساختار : پیشوند « می » + بن مضارع + شناسه
مثال : می روم / می روی / میرود/…….
نکته : گاهی در قدیم به جای پیشوند « می» از «همی» استفاده می شد
همی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مهر دلدار ها
نکته :گاهی این فعل (چه در زمان حاضر چه در قدیم ) بدون علامت خاص به کار برده می شود.
بگفت آن جا به صنعت در چه کوشند ؟ بگفت اندوه خرند و جان فروشند. (کوشند/ خرند / فروشند ، مضارع اخباری هستند)
این کار مشکلاتی را با خود همراه دارد ( دارد = مضارع اخباری)
نکته : گاهی در گذسته به جای « می » ا ز« ب» در ابتدای فعل استفاده می شد
۲) فعل مضارع التزامی :
ساختار: پیشوند « ب » + بن مضارع + شناسه
مثال : ببینم / ببینی / ببیند / ……….
نکته : گاهی این فعل بدون پیشوند « ب » مورد استفاده قرار میکیرد
مثل : اگر دستم رسد (برسد) بر چرخ گردون ……..
نکته : گاهی به جای پیشود « ب» در اول فعل از « می» استفاده می شود و برای تشخیص این فعل از مضارع اخبایفقط باید به معنی آن توجه کرد
مثال : زاغ گفت: من باری جای نگه دارم و می نگرم (بنگرم) تا چه کنند
نکته: شکل ظاهری « سوم شخص مفرد ماضی استمراری » و « دوم شخص جمع مضارع اخباری » در برخی افعال شبه هم هستند و فقط باید در جمله تفاوت آنها را تشخیص داد
مثال : می خرید ( آن پسر هر روز کتاب می خرید «ماضی استمراری» ) و (شما همیشه کتاب می خرید « مضارع اخباری »)
این نکته برای افعال زیر نیز صدق میکند
دریدن / خریدن / لرزیدن / سنجیدن / لغزیدن / پریدن / ……
نکته : دوم شخص جمع مضارع التزامی و دوم شخص جمع فعل امر از نظر ظاهر کاملا شبیه هم هستند
مثال : شاید به قایم شهر بروید ( مضارع التزامی ) به قایم شهر بروید( امر)
۳) مضارع مستمر ( ملموس ) :
ساختار : فعل های کمکی از مصدر « داشتن » ( دارم / داری / دارد / ….) + مضارع اخباری
مثال : دارم می روم / داری می روی / دارد می رود /……..
نکته : گاهی هم بین جزء کمکی و اصلی مضارع مستمر فاصله ایجاد می شود
مثال : دارم کم کم ه موفقیتشان امیدوار می شوم ( دارم می شوم= مضارع مستمر)
فعل مستقبل ( آینده) :
ساختار : بن مضارع فعل کمکی « خواستن » (خواه) + شناسه + بن ماضی
مثال : خواهم رفت / خواهی رفت / خواهد رفت / ……………
فعل امر :برای ساختن فعل امر در شعر ونثر کهن ، علاوه بر شیوه معمولی امروز ( ب + بن مضارع ) از روش زیر نیز استفاده می شده است :
می کوش ( بکوش) به هر ورق که خوانی تا معنی آن تمام دانی
اگر چه غنچه فرو بستگی است کار جهان توهمچو باد بهاری گره گشا می باش ( باش )
ویژگی های فعل:
۱- زمان : فعل در یکی از سه زمان « گذشته » ، « حال » و « آینده » اتفاق میافتد .
به زمان « گذشته » ، « ماضی » هم گفته میشود .
به زمان « حال » ، « مضارع » هم گفته میشود .
به زمان « گذشته » ، « مستقبل » هم گفته میشود .
دانشآموزان دوستش داشتند . ( زمان فعل « داشتند » ، گذشته است . )
دانشآموزان دوستش دارند . (زمان فعل « دارند » ، حال است . )
دانشآموزان دوستش خواهند داشت . ( زمان فعل « خواهند داشت » ، آینده است . )
۲-شخص : هر فعل سه شخص دارد.
فعل یا نشانگر گوینده یا گویندگان است ؛ ( اول شخص )
یا نمایانگر شنونده یا شنوندگان است ؛ ( دوم شخص )
یا نمایانگر غایب یا غایبان است . ( سوم شخص )
به گوینده یا گویندگان ، « اول شخص » گفت میشود .
به شنونده یا شنوندگان ، « دوم شخص » گفته میشود .
به غایب یا غایبان ، « سوم شخص » گفته میشود .
« من » ، گویندهام .
« ما » ، گویندهایم .
« تو » شنوندهای .
شما » شنوندهاید .
« او » یا « وی » غایب است .
« آنها » یا « ایشان » غایب هستند .
۳- شمار : هر فعل یا مفرد است یا جمع یعنی فعل یا توسط یک فرد انجام میشود یا چند نفر .
اگر فعل نشانگر یک نفر باشد ، « مفرد » است و اگر نمایانگر چند نفر باشد ، « جمع » است .
مردی در روستای کوچکی زندگی میکرد .
یک نفر زندگی میکرد ؛ پس « زندگی میکرد » ، مفرد است .
روزی مأموران ، به خانهی پسر آمدند .
چند نفر آمدند ؛ پس « آمدند » جمع است
۴- شناسه : بخش متغیر فعل است که شخص و شمار (جمع و مفرد) فعل را مشخص می کند. هـر شناسـه در
واقع به یکی از ضمیرهاي« من،تو ،او ،ما،شما وآنها » اشاره می کند. فعل سوم شخص مفرد در زمان ماضـی
شناسه ندارد. (شناسه به قول قدیمی ها مستتر یا پوشیده است یا به قول امروزي ها تهی می باشد.
شناسه ها م – ي – د (براي مفرد) یم – ید – ند (براي جمع )
مصدر:
در اصطلاح دستور زبان فارسی، اسمی است که بر انجام کار دلالت دارد بدون آنکـه زمان، شخص و شمار (جمع یا مفرد) آن را مشخص کند را مصدر گویند.
علامت مصدر : حرف (ن) در آخر فعل می باشد.
رفتن، گشتن، نوشتن، خواستن ـ دیدن، شنیدن، چرخیدن
طرز پیدا کردن مصدر:
هرگاه کلمه ای را به ما دادند که مصدر آن را پیدا کنیم به کلمه ی داده شده خوب دقّت میکنیم و سئوال زیر را در مورد آن مطرح میکنیم:
این کلمه بر چه کار یا حالتی دلالت میکند؟
مثلاً برای پیداکردن مصدر کلمه ی ( آموزگار)اوّلین کاری که میکنیم سئوال بالا را از آن می پرسیم: کلمه ی ( آموزگار) بر چه کاری دلالت میکند؟ جواب: آموختن است. پس مصدرِ ( آموزگار) کلمه ی ( آموختن )است.
اگر دقت کرده باشید ( آموختن )به فعل شباهت دارد و با ( ن ) پایان یافته است. پس در واقع، آموختن یک مصدر است.
یادمان باشد که هر کلمه ای که آخرش (ن) باشد الزاماً مصدر نیست. مثلا آسمان مصدر نیست چون آسمان اسمِ یک جایی است. اما انداختن اسم یک عمل و کاری است.
بن فعل:
به ریشه و اصل فعل بن فعل گویند.
بن فعل جزء ثابت فعل است.
ما در زبان فارسی دو «بُن» داریم.
۱ـ بُن ماضی (گذشته): در ساخت فعلهای زمان گذشته (ماضی) از آن استفاده میشود.
برای به دست آوردن «بُن ماضی» یک فعل، ابتدا «مَصدَر» آن را مینویسیم.
فعل: میخورید مصدر: خوردن سپس از پایان آن «ن» را بر میداریم. باقی مانده همان «بُن ماضی» فعل مورد نظر است:
بُن ماضی: خوردن : خورد / شنیدن: شنید
گفتن: گفت / رفتن: رفت
۲ـ بُن مضارع (حال): در ساخت فعلهای زمان حال (مُضارع) از آن استفاده میشود.
برای به دست آوردن «بُن مضارع» یک فعل، ابتدا «فعل امر» آن را مینویسیم. فعل: میخورید فعل امر: بخور سپس از ابتدای آن «ب» را بر میداریم. باقی مانده همان «بُن مضارع» فعل مورد نظر است: بُن مضارع: خوردن : خور / میشنوند: شنو / بگویم: گوی / بروند: رو